یک سلام گرم تابستانی ه شما دوستان وبگرد. من بعد از یکسال دوری از ایترنت و دنیای وبلاگ به خاطرم کنکورم دوباره برگشتم و این بار با وبلاگی جدید وبلاگ قبلی من "سرزمین هالیوود" یک وبلاگ کاملا سینمایی بود ولی وبلاگ جدیدم "آریو" یک وبلاگ جامع هست یک وبلاگ اسلامی ایرانی که امیدوارم به یاری خدا بتوانم به اهدافم در این وبلاگ برسم که یکی اصلی ترین آنها جذب و رعایت شما دوستان است با ما همراه باشید ضمنا جا داره ماه مبارک رمضان رو هم تبریک بگم ما را از دعای خیرتان محروم نکنید.
خلاصه داستان :اندرو گارفیلد در این فیلم به نقش نوجوانیکم رو و دست و پا چلفتی ظاهر می شود که توسط نیش یک عنکبوت گزیده شده وصاحب توانایی هایی فوق العاده می شود. اما قدرت بیشتر، مسئولیت های بیشترنیز به همراه دارد.
نقد فیلم: میخواهید با «مرد عنکبوتی» به کجا برسید؟ این همان سؤال چند میلیارد دلاری ستکه بلای جان کمپانی سونی پیکچرز شده است. یکی از مجموعه فیلم های اصلی وحائز اهمیت آنها یعنی «مرد عنکبوتی» آنچنان پولساز بودن خود را به اثباترسانده که نمی شود به همین سادگی آن را به حال خودش رها کرد، حتی اگر موتورخلاقه ی آن دیگر سوختی برای ادامه ی مسیر نداشته باشد. شاید بتوان گفت تاجایی که ظرفیت سه فیلم مربوطه - «مرد عنکبوتی» محصول 2002، «مرد عنکبوتی 2» محصول 2004 و «مرد عنکبوتی 3» محصول 2007 - اجازه می داد، «سم ریمی/ Sam Raimi » تا حدی که در توان این شخصیت بود، از آن بهره گرفت. در واقع شایدحتی سومین فیلم این مجموعه هم زیادی و اضافی بود. وقتی بحث ساخت قسمت چهارمپیش آمد، ریمی بر سر "اختلاف در امور خلاقه" از گروه جدا شد و سونی پیکچرزماند با فیلمی که بایستی همچنان پیش می رفت اما کسی نبود که پشت فرمانبنشیند و پروژه را به جلو براند.
اینطور شد که آنها هم همان مسیری را پیمودند کهمدت هاست در هالیوود قابل قبول و پذیرفته شده است: وقتی شک دارید، بازسازیکنید و از نو شروع کنید. بنابراین، تنها 10 سال بعد از اینکه ریمی یکی ازستایش شده ترین قهرمان های کمیک استریپ های مارول را به سالن های سینماآورد، آن صحنه ها به ماشین اوراق زمان سپرده شد تا دوباره از نو و با ظاهریجدید و به روز شده روی پرده نمایش داده شود. «مرد عنکبوتی شگفت انگیز/ The Amazing Spider-Man » در کل آنقدر تفاوت های شاخصی با نسخه ی سال 2002ندارد که فیلم جالب توجهی محسوب شود و ضمناً دو اتفاق مهم و تغییر دهنده یژانر ابرقهرمانی را که بعد از آن دوران رخ داده اند نادیده می گیرد: سهگانه ی بتمن ساخته ی کریستوفر نولان و فیلم «انتقام جویان/The Avengers». هر دوی این فیلم ها فضای رقابتی این ژانر را به حدی تغییر داده اند که دیگرتقریباً غیرممکن به نظر می رسد فیلمی مانند «مرد عنکبوتی شگفت انگیز» کهتا این حد از جاه طلبی به دور است و داستان آن هم ساده و سرسری نوشته شده،بتواند رضایت مخاطبان را جلب کند. البته درباره ی موفقیت های این فیلم ازنظر تجاری و در گیشه ها نمیتوان زیاد با اطمینان سخن گفت، و به احتمال زیادمخاطبان جان بر کف کمیک استریپ مرد عنکبوتی هم نسبت به این فیلم واکنشمناسبی نشان خواهند داد. اگر با در نظر گرفتن این فیلم به وضعیت فیلم هایبلاک باستر فصل تابستان به طور کلی، و فیلم های ابرقهرمانی به طور خاصنگاهی داشته باشیم، پیام ناامید کننده ی آن را درباره ی این دو مورد درک میکنیم. به عنوان مثال، واکنش مخاطبان به این فیلم چگونه خواهد بود، فیلمیکه جز بازگویی داستانی که همین چند سال پیش (و با کیفیتی در همین حد یا چهبسا بهتر) شنیده ایم، کار دیگری انجام نمی دهد؟
«مرد عنکبوتی شگفت انگیز» مجدداً ماجرای اولیه یشخصیت اصلی را بازگو می کند، انگار که تماشاگران با گذشت ده سال همه چیزرا فراموش کرده اند. روشی که ریمی برای بیان این داستان به کار برده بود ازنوعی بی ریایی ساده، جذاب و با سلیقه بهره مند بود. بله درست است که باورکردن آن کمی مشکل بود اما این موضوع در فیلم های ابرقهرمانی همیشه وجوددارد و یکی از خصوصیات پذیرفته شده ی این ژانر است. اما در این فیلم،فیلمنامه ای بی ثبات همان ماجرای ساده را به شکلی پیچیده درآورده است. علاوه براین که باید قبول کنیم که نیش یک عنکبوت غیرعادی می تواند قدرت هایخارق العاده ای به پیتر پارکر منتقل کند، باید این را هم بپذیریم که اینپسر یک دزد حرفه ای ست. بالأخره، او توانسته به حریم داخلی یک مرکز تحقیقاتژنتیکی فوق امنیتی نفوذ کند، آن هم تنها به وسیله ی یک کارت شناساییقلابی! همین اتفاقات احمقانه ی بی دلیل و تکراری است که به قابلیت فیلمبرای ایجاد فضایی شبه واقعی آسیب می زند. تماشاگران حاضرند با حجم زیادی ازاتفاقات باورنکردنی و غیرممکن در فیلم های ابرقهرمانی کنار بیایند، اما بههر حال هر چیزی حد و مرزی دارد.
«توبی مگوآیر/ Tobey Maguire» جای خود را به «اندرو گارفیلد/Andrew Garfield » داده است. زیاد مهم نیست. وقتی که نقاببه صورت داشته باشد متوجه تفاوت هایشان نمی شوید و گارفیلد در نقش پیتر، درمقایسه با مگوآیر باور پذیرتر است. اما سن گارفیلد برای این نقش بیش از حدبالاست (یک جوان 28 ساله در نقش یک نوجوان دبیرستانی) و بیننده را به یادفیلم «Grease» می اندازد، اما خب مگوآیر هم وقتی لباس مرد عنکبوتی را به تنکرد 26 ساله بود. اینجا به جای «کلیف رابرتسن/Cliff Robertson»، «مارتینشین/Martin Sheen» نقش عمو بن را بازی می کند و این یک نکته ی مثبت به شمارمی رود. از طرف دیگر، انتخاب «سالی فیلد/Sally Field» برای بازی در نقشعمه مِی اشتباه فاجعه آمیزی ست. بر فرض که او را در نقش خانم گامپ (مادرفارست در فیلم Forrest Gump) باور کرده باشیم، اما به هیچ وجه نمی شود اورا در قالب قیّم پیتر پارکر پذیرفت. معذرت می خواهم اما واقعاً کار سختیاست که کسی بتواند بازی بهتری از «رُزمری هریس/Rosemary Harris» ارائه دهد (هرچند که فکر می کنم او هم الآن دیگر خیلی پیر شده باشد). شخصیت مری جینکه محبوب پیتر بود حذف شده است و جای خود را به دوست دختر اصلی او در کمیکاستریپ، یعنیگوئن استیسی داده است. خصوصیت متفاوت این دو شخصیت، رنگ مویآنهاست. «اما استون/Emma Stone» هم مانند گارفیلد سن و سال دار تر از آناست که یک نوجوان دبیرستانی باشد، اما حداقل او 23 ساله است و در مقایسه باگارفیلد باورپذیرتر است. گویا استون و گارفیلد، پشت دوربین هم با هم رابطهدارند، و این موضوع باعث می شود کمی عجیب به نظر برسد که کشش روی پردهمیان توبی مگوآیر و «کریستن دانست/ Kirsten Dunst » (در فیلم اول) قابلقبول تر و جذاب تر بود.
نیمه ی اول «مرد عنکبوتی شگفت انگیز» تقریباًبازسازی لحظه به لحظه ی «مرد عنکبوتی» است. خب بیایید فهرست صحنه ها رابررسی کنیم. پیتر را می بینیم که در مدرسه پسری خجالتی و کمرو است. تیک میخورد. پیتر توسط یک عنکبوت که مورد تشعشع امواج رادیواکتیو قرار گرفتهگزیده می شود. تیک. پیتر وقتی بیدار می شود و نیروهای تازه ای به دست آوردهاحساس بیماری می کند. تیک. پیتر نیروهای جدید خود را در راستای اهدافیخودخواهانه محک می زند. تیک. عمو بن پیتر را نصیحت می کند و می گوید که "قدرت زیاد مسئولیت زیاد به همراه می آورد". تیک. البته این بار دقیقاًهمین عبارت را به کار نمی برد. عمو بن در نتیجه ی واکنش نشان ندادن پیتر بهقتل می رسد. تیک. و به همین ترتیب... تا این جای فیلم که شبیه شنیدنبازخوانی یک ترانه ی آشنا، توسط شخصی با صدایی ناهنجار و گوش خراش است.
نیمه ی دوم فیلم همان روند مرد عنکبوتی راتکرار می کند اما شخصیت شرور داستان فرد دیگری است. این بار به جای گرینگابلین (دیو سبز) با شخصیت مارمولک (ریس ایفانز/Rhys Ifans) روبرو می شویم. البته این دو شخصیت در کل بسیار شبیه به هم هستند و می شود جای آنها را بایکدیگر عوض کرد و دلیل اصلی اینکه صحنه های نبرد نهایی متفاوت با فیلم اولدرآمده این است که جلوه های ویژه ی فیلم با کیفیت تر هستند. با این وجودحقیقت این است که بعد از دیدن مبارزه ی مرد عنکبوتی با گابلین، دکتراختاپوس، سندمن (مرد شنی) و ونوم، دیگر چه ترفندی مانده که برای ایننبردهای شبیه به هم بتوان به کار بست؟ با وجود اینکه این صحنه ها توسطکارگردان فیلم «مارک وب/ Marc Webb» - که بعد از پایه ریزی موقعیت حرفه ایخود با فیلم «500 Days of Summer» حالا جای پای خود را محکم می کند - بهخوبی اجرا و تولید شده اند، ماهیتی تکراری در آنها دیده می شود که شایداجتناب ناپذیر باشد.
فیلم «انتقام جویان» روند معمول صحنه های زد وخورد ابرقهرمان ها را به کل تغییر داد، و از آنجایی که «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» نمی تواند خود را تا آن درجه بالا بکشد، صحنه های مربوط به نبرد کمیقدیمی و تک بعدی و تصنعی به نظر می رسند. در یادداشتم برای فیلم «انتقامجویان» نوشته بودم این فیلم: "معیار سنجش کیفیت این گونه فیلم ها را تغییرداده و در رده ای فراتر از فیلم های ابرقهرمانی پیشین قرار می گیرد. با این
نمي دانم چه مي خواهم خدا يا
به دنبال چه مي گردم شب و روز
چه مي جويد نگاه خسته من
چرا افسرده است اين قلب پر سوز
ز جمع آشنايان ميگريزم
به كنجي مي خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تيرگيها
به بيمار دل خود مي دهم گوش
گريزانم از اين مردم كه با من
به ظاهر همدم ويكرنگ هستند
ولي در باطن از فرط حقارت
بدامانم دو صد پيرايه بستند
از اين مردم كه تا شعرم شنيدند
برويم چون گلي خوشبو شكفتند
ولي آن دم كه در خلوت نشستند
مرا ديوانه اي بد نام گفتند
دل من اي دل ديوانه من
كه مي سوزي از اين بيگانگي ها
مكن ديگر ز دست غير فرياد
خدا را بس كن اين ديوانگي ها
خلاصه داستان:داستان فیلم درباره دیکتاتوری خیالی با نام ژنرال علاءالدین می باشد در کشوری خیالی دارای قصری باشکوه است و...
نقد فیلم:دیکتاتور«The Dictator» فیلم خنده داری ست، علاوه بر این فیلمی وقیح، مخالفت برانگیز،بی نزاکت، عامیانه و ناهنجار است. چون در برنامه های تلویزیونی متخلف شاهدصحبت های ساشا بارون کوئنSacha Baron Cohen درباره ی این فیلم بودم، میترسیدم تک تک صحنه های فیلم به نظرم تکراری بیایند. اما نه، اینطور نبود. او با این فیلم می تواند ادعا کند یکی از بهترین کمدی سازان حال حاضرسینماست. کوئن در سخنرانی خود درباره ی حکومت های استبدادی، بی رحمانه بههجو و مسخره کردن امور سیاسی می پردازد.
در مقایسه با فیلم های شاد و جسارت آمیزبورت«Borat» و برونو«Bruno»، »دیکتاتور» متعارف ترین اثر کوئن به شمار میرود. فیلم طرح اولیه دارد، یک رابطه ی عاشقانه در میان آن شکل می گیرد، وداستانی روایت می شود. نمیتوان گفت این فیلم کاملاً مطابق سلیقه و جریاناتسینمایی حاضر است، اما با در نظر گرفتن شدت خنده های تماشاگران در اکرانمحدود، دیگر چه کسی می تواند درباره ی سلیقه ی مخاطبان نظر قطعی صادر کند؟
کوئنبا هوشمندی روی صحنه حاضر می شود، مخاطب را به خنده می اندازد و فیلم رابه پایان می رساند. این فیلم هم مانند «برونو» از 90 دقیقه کوتاهتر است، آنهم در دوره ای که بسیاری از فیلم های کمدی با بی رحمی تمام بیش از حدطولانی و کشدار ساخته می شوند.
کوئندر این فیلم در نقش ژنرال علاالدین دیکتاتور کشوری خیالی به اسم ودیعه درشمال آفریقا ظاهر می شود که گویا قسمت هایی از مصر و سودان را پوشش می دهد ودر چند قدمی عربستان سعودی واقع شده است.
علاالدیندر این منطقه قصر عظیم و باشکوهی برپا کردهو از آن برای نظاره کردن خیلوسیع جمعیت ستایندگان اش و همچنین برقراری روابط جنسی - البته نه تنها بامگان فاکس«Megan Fox» استفاده می کند. اینطور که از عکس های روی دیوارهایکاخ بر می آید او با «کیم کارداشیان«Kim Kardashian»، آرنولدشوارزنگر«Arnold Schwarzengger » و اپراه«Oprah» روابط نامشروع داشته است! مگان فاکس در حضور کوتاه مدت خود خوش می درخشد. او برای برقراری رابطه یجنسی نزد ژنرال آمده، اما کل شب را به ناز و نوازش معصومانه می گذراند.
نخست وزیر علاالدین شخصی به نام طاهر (بنکینگزلی (Ben Kingsley) است که وارث رسمی تاج و تخت او محسوب می شود و برایسرنگونی او نقشه می کشد. بعد از یک مورد ترور نافرجام، طاهر علاالدین راتشویق می کند تا به سازمان ملل مراجعه کند. او نقشه ی ترور دیگری در آن محلتدارک دیده که امیدوار است اینبار با موفقیت به انجام برسد. بعد از اینکهیکی از محافظان (جان سی.ریلی (John C. Reilly) محاسن ژنرال را می تراشد، اوسرگردان و بی هدف در خیابان های منهتن به گشت و گذار می پردازد و در همینحین شخص دیگری به جای او در مجامع عمومی حاضر می شود.
گذر ژنرال به یک اغذیه فروشی می افتد که محفلسیاسیون چپ گرا و آزادی خواه است و توسط زوئی (آنا فریس (Anna Faris) ادارهمی شود. با وجود اختلاف عقیده ی فاحش میان آن دو، ژنرال متوجه می شود که بهزوئی علاقمند شده است. این موضوع زمینه ی مناسب را ایجاد می کند تا فیلمبه هجو و تمسخر تفکرات فمینیست ها، گیاهخواران و طرفداران حقوق مهاجرانخارجی بپردازد. بعد از آن گذر علاالدین به محله ی "ودیعه ی کوچک" در منهتنمی افتد، آنجا یک رستوران محلی ودیعه ای وجود دارد که پر است از آدمهایی کهژنرال خیال می کرده آنها را اعدام کرده است.
با وجود اینکه فیلم زیاد به پیشبرد رابطه یعاشقانه و نقشه های ترور اهمیت نمی دهد و جدیت خاصی در دنبال کردن این خطوطداستانی از خود نشان نمی دهد، کوئن و کارگردان اثر «لری چارلز«Larry Charles» تقریباً به همان اندازه ی برادران مارکس « Marx Brothers » به طرحاولیه ی داستان وفادارند و در نمایش آن می کوشند. حال و هوای «دیکتاتور«به شدت وام دارفیلم سوپ اردک«Duck Soup» و شخصیت روفوس تی.فایرفلایدیکتاتور ایالت فرضی فریدونیا که گروچو مارکس«Groucho Marx» نقش آن رابازی کرد است. علاوه بر این در صحنه ای که علاالدین سعی دارد با سر خوردناز روی یک کابل مرتفع خود را به طبقه ی بالای ساختمان هتل برساند، نشانی ازشیرین کاری های بدنی باستر کیتون«Buster Keaton» دیده می شود.
حملاتو انتقادات کوئن نسبت به موضوعات اصلی کاملاً آزادانه و رها از هرگونه قیدو بند انجام شده، رویه ای هرج و مرج طلبانه/آنارشیستی در پیش گرفته و طنزجاری در بازی و شخصیت اش نسبت به فیلم های «بورت» و «برونو» برجسته تر است. من شخصاً امیدوارم او دنبال این نباشد که محبوبیت کسب کند و مورد علاقه یمردم واقع شود. انتظار داشتم بین این سه فیلم، «دیکتاتور» توهین آمیزترینآنها باشد، اما در عین اینکه نمی شود فیلم را توهین آمیز تلقی نکرد (بهخصوص صحنه ای که تکه تکه شدن سر جنازه ی یکی از رهبران گروه های مدافع حقوقبشر را نشان می دهد)، اما شاید بتوان گفت در مقایسه با آن دو فیلم به نوعیمطلوب تر از کار درآمده است.
نقد از راجر ایبرت- ترجمه از الهام بای - منبع نقد فارسی
قصه نيستم که بگويی نغمه نيستم که بخوانی صدا نيستم که بشنوی يا چيزی چنان که ببينی يا چيزی چنان که بدانی...
من دردِ مشترکام مرا فرياد کن.
درخت با جنگل سخنمیگويد علف با صحرا ستاره با کهکشان و من با تو سخنمیگويم
نامات را به من بگو دستات را به من بده حرفات را به من بگو قلبات را به من بده من ريشههایِ تو را دريافتهام با لبانات برایِ همه لبها سخن گفتهام و دستهایات با دستانِ من آشناست.
در خلوتِ روشن با تو گريستهام برایِ خاطرِ زندهگان، و در گورستانِ تاريک با تو خواندهام زيباترينِ سرودها را زيرا که مردهگانِ اين سال عاشقترينِ زندهگان بودهاند.
دستات را به من بده دستهایِ تو با من آشناست ای ديريافته با تو سخنمیگويم بهسانِ ابر که با توفان بهسانِ علف که با صحرا بهسانِ باران که با دريا بهسانِ پرنده که با بهار بهسانِ درخت که با جنگل سخنمیگويد
زيرا که من ريشههایِ تو را دريافتهام زيرا که صدایِ من با صدایِ تو آشناست.
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
آریو وبلاگ
شخصی رضا عسگری
و آدرس
ario360.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.